اصلاح الگوي مصرف؛ آغاز مسير جديدي در زندگي
اصلاح الگوي مصرف؛ آغاز مسير جديدي در زندگي
اصلاح الگوي مصرف؛ آغاز مسير جديدي در زندگي
نويسنده: محمد کاظم تقوي
دين اسلام به عنوان آخرين و کامل ترين آئين آسماني، بهترين و برترين رهنمودها و آموزه ها را براي بشريت آورده است. از جمله در بخش اقتصاد و تأمين آبرومندانه ي حيات مادي، به مسئله ي«معيشت» اهتمام جدي نشان داده است، تا آن جا که غنا و فقر به اصل ايمان و کفر گره خورده است. رسول اکرم (ص) فرمودند :«کاد الفقر ان يکون کفراً»؛ نزديک است که فقر به کفر بينجامد! يعني مسلماني که در وي زيستن مؤمنانه است، براي نيل به چنان زندگي گوارا و با صفايي بايد بکوشد خود را از بلاي فقر و تنگ دستي و نداري برهاند تا ايمان او از همسايگي پر خطر با کفر ايمن گردد.
چنانکه اميرالمؤمنين علي (ع) به فرزند عزيزش مي فرمايد:
«يا بني اني اخاف عليک الفقر، فاستعذ بالله منه، فان الفقر منقضة للدين مدهشتة للعقل، داعية للمقت.»- عزيزم من بر تو از تنگ دستي مي ترسم، پس، از آن به خدا پناه ببر که تنگدستي مايه ي کاستي دين و سرگرداني خرد و برانگيزاننده ي دشمني است.
متفکر شهيد، آيت الله مطهري(قدس سره) در تبيين اين کلام نوراني مي گويد: «فقر موجب نقصان دين است يعني چه؟ يعني فقر گناه است؟ نه فقر گناه نيست، اما فقر آدمي را که ايمان قوي نداشته باشد، زود وادار به گناه مي کند. بسياري از گناهان هست که از فقر و احتياج ناشي مي گردد. فقر روح را عاصي و عزيمت را ضعيف ... مي کند. عقل و فکر در اثر احتياج و فقر و نبودن وسايل زندگي، تعادل خود را از دست مي دهند و انسان ديگر نمي تواند خوب در قضايا فکر بکند. همان طوري که مصيبت ها توليد پريشاني فکر و خيال مي کند، فقر نيز همين طور است.»(1)
در مذهب فقر و تنگدستي فراواني از معصومين (ع) در دست است که از ملاحظه ي مجموع آن ها فهميده مي شود که فقر و نداري امر مذمومي است و مؤمنين و نيز جوامع با ايمان، بايستي براي از ميان بردن آن بکوشند. در دعاهاي رسيده از ائمه ي طاهرين(ع) از درگاه حق تعالي فراوان درخواست زندگي متعادل شده تا بتوانند او را بندگي نمايند؛ زندگي متعادل شده تا بتوانند او را بندگي نمايند؛ زندگي بدون ريخت و پاش و به دور از فقر و تنگدستي(2). اين خود ناشي از نگاه قرآن و عترت به «دنيا» و حيات اين جهاني است.
اسلام مال و دارائي را «مال الله» مي داند.(سوره ي نور/23) و انسان را امانت داري مي شمارد که به صورت عاريه و به عنوان خليفه ي خدا، مال الهي را در دست مي گيرد (سوره ي حديد/7). به همين دليل آيات و احاديث فراواني در باب انفاق و شرايط و آداب آن وارد شده و سيره ي پيشوايان ديني سرمايه ي ارزنده اي در اين زمينه است.
از سوي ديگر، اسلام به کار و تلاش ارزش فراوان داده و به سوي آن ترغيب کرده است. (سوره ي هود/61) و پيامبر اکرم (ع) دستور فرموده است: «کلوا من کدِّ ايديکم». از حاصل زحمت بازويتان بخوريد؛ ارتزاق از کد يمين و عرق جبين.
پيامد چنين وضعيتي، بازماندن هر دو گروه از نيل به کمالاتي است که آفريدگار حکيم خواسته و امکانات و سرمايه هاي اوليه ي آن را در اختيار قرار داده است. يعني هم ثروت اندوزي مانع کمال انسان و عقب ماندگي انسانيت است و هم فقر و نداري، انسان ها را از پيمودن طريق بندگي و کنش خدا پسندانه باز مي دارد. و چه مال اندزوي و چه فقر و تنگ دستي، هر دو مانعي بزرگ و عقبه اي سهمگين در جاده ي کمال معنوي هستند.
پس از توضيح اصل بنيادين ياد شده، به مسئله ي مهم «تقدير» در معيشت و «اعتدال» داشتن و «اندازه» نگه داشتن در زندگي پرداخته مي شود علاوه بر آيات قرآن که به پيامبر (ص) و مؤمنين دستور ميانه روي و دوري از افراط و تفريط در مسائل مالي و معيشتي را مي دهد، احاديث و روايات فراواني از معصومين در زمينه «تقدير در معيشت» وارد شده است. نخست سخنان گهربار و درس آموز پيامبر اکرم(ص) و اهل بيت گرامي او را نقل مي کنم و آن گاه به تحليل و بررسي و سپس نتيجه گيري مي پردازيم.
1- «التقدير نصف المعيشه»(3)؛ از پيامبر اکرم (ص) و علي (ع):
اندازه نگه داشتن و[برنامه ريزي] نيمي از زندگي است.
2-«و علمني حسن التقدير»(4) از امام سجاد (ع)
خدايا اندازه نگه داشتن [و برنامه ريزي] خوب در زندگي را به من بياموز؛
3-«الکمال کل الکمال؛ التفقه في الدين و البصر علي النابئه و تقدير المعيشه»(5)؛ از امام باقر (ع)
کامل ترين مرتبه ي کمال انساني به اين است که شخص دانا به حقايق دين گردد و بر ناگواري بردبار و شکيبا باشد و در زندگي برنامه و اندازه داشته باشد؛
4-«و لا يصلح المؤمن الا علي ثلاث خصال؛ التفق في الدين و حسن التقدير في المعيشه و الصبر علي النائبه»(6) از امام صادق (ع)
کار مؤمن اصلاح نمي شود مگر با داشتن سه ويژگي : دين شناسي و دانائي نسبت به مسائل و حقايق ديني، برنامه ريزي نيکو و اندازه نگه داشتن در زندگي و بردباري و خويشتن داري در سختي ها و ناگواري ها؛
آن چه از سخنان پيامبر اکرم(ص) و اميرالمؤمنين (ع) و امامان معصوم (ع) نقل شده، تنها اندکي از بسيار بوده است و چون احاديث موجود در اين موضوع پر تعداد و از نظر دلالت و مفاد، واضح و روشن است، از بررسي سندي آن ها بي نيازيم. حتي مي شود روايات مربوط به اين موضوع را داراي «تواتر اجمالي » و «تواتر معنوي » دانست. علاوه بر اين که روح اين آموزه ي حديثي، ريشه ي قرآني دارد و نيز با درک عقلاني بشر و هدايت پيامبر باطن، همسوئي آشکاري دارد.
چنانکه گذشت، مجموعه ي تعاليم و آورده هاي پيامبران و کامل ترين آن ها که آورده ي رسول خاتم محمد مصطفي (ص) است، منظومه اي متشکل از عقائد، اخلاق و احکام است که ناظر به همه ي ابعاد وجودي انسان و جلوه هاي گوناگون زندگي فردي، اجتماعي، مادي و معنوي او است. بر همين اساس، در پرداختن و بهره گرفتن از تعاليم اسلامي، بايد از نگرش جزيره اي و تک بعدي، جداً دوري جست و به جاي آن، نگاه تلفيقي و تجميعي داشت. مبتني بر همين نگرش، اگر اقتصاد اسلامي و احکام و مقررات مالي از اخلاق فاصله بگيرد، سرد و سخت و شکننده خواهد شد، در حالي که واقعيت آموزه هاي اسلامي نه تنها بي ارتباط با يکديگر نيستند، بلکه اعتقادات و احکام و در هم تنيدگي محسوس و ويژه اي دارند که نبايد از آن غافل بود.
مسئله ي «تقدير در معيشت» يکي از مصاديق و جلوه هاي روشن پيوند «اقتصاد و اخلاق » است. مسئله و اصل «اندازه نگه داشتن» و برنامه ريزي نيکو در زندگي، از مهم ترين آموزه هاي تربيتي اسلام است که فرهنگ مصرف را در زندگي مسلمانان سامان مي دهد و موجب رشد روح انضباط مالي و معيشتي در افراد مي شود و «اخلاق اقتصادي»يا «اقتصاد اخلاق محور» را در ميان افراد جامعه، عمومي مي سازد.
اگر اصل تقدير در معيشت و اعتدال در زندگي در ميان افراد و اجتماع عمومي گردد و فرهنگ مصرف معتدلانه ي- به دور از اسراف و خساست- برقرار شود و نگاه اقتصادي شهروندان مسلمان در مورد استفاده و مصرف به قدر کفاف باشد، نتيجه ي آن رفاه و آسايش فردي و نيز امنيت فردي و اجتماعي و در همان حال غنا و بي نيازي اقتصادي افراد و اجتماع اسلامي مي شود. در حالي که اگر فرهنگ مصرف، بر خلاف اين آموزه ي اسلامي باشد، پيامد آن ورشکستگي مالي فرد و فقر و نداري جامعه خواهد بود. اين همان سخن حکمت آميزي است که اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «من لم يحسن الاقتصاد اهلکه الاسراف»(7)
کسي که ميانه روي و اعتدال نيکوئي نداشته باشد، اسراف و زياده روي او را نابود مي کند؛
1- مصرف خسيسانه و سخت گيرانه ي شخص بر خود و افراد تحت تکفل خود که ناشي از عوامل و ملاحظاتي است.1. ناشي از بخل.2. ترس از فقر و تنگدستي در روزهاي آتي زندگي است که اين نگراني ها بي مورد است.
بر اساس آموزه هاي اسلامي بخل صفتي زشت و مذموم است . اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد: «البخل بالموجود سوء الظن بالمعبود؛»(8)
بخل ورزيدن و خست در داشته هاي موجود، بدبيني به خداوند است! و رسول اکرم(ص) مي فرمايد: «اقل الناس راحة البخيل»(9)
شخص بخيل کم ترين راحتي را در زندگي دارد! بخل ورزيدن از لحاظ روحي و معنوي بدبيني به خداوند است و از نظر مادي باعث کم شدن رفاه و راحتي مي شود و به لحاظ اجتماعي تنها ماندن بخيل را در پي دارد. امام علي (ع) فرمود:«ليس لبخيل حبيب؛»(10)
شخص بخيل هيچ دوست و رفيقي ندارد!
2- مصرف مسرفانه و فراتر از حد نياز طبيعي، در نيازمندي هاي زندگي از خوراک و پوشاک و تفريحات و ديگر عرصه هاي مصرف. اين گونه مصرف کردن، هزينه کردن توان خود براي هيچ است! همان طور که قبلاً گفته شد انسان فقط براي زندگي مادي، آفريده نشده است بلکه زندگي مادي تنها بعدي از ابعاد وجودي انسان است و بسيار غيرعاقلانه است که سرمايه ي وجودي بي نظير خود را براي مصارف روزمره آن هم به شکل مسرفانه استفاده کنيم. البته بايد در فهم اسراف دقت داشت.
امام صادق(ع) در پاسخ يکي از اصحاب که از جواز داشتن لباس هاي متعدد براي مؤمن پرسيده بود اصل داشتن لباس هاي متعدد[و طبعاً مورد نياز] را ناشايست ندانست و صريحاً فرمود:«اين ويژگي اسراف شمرده نمي شود بلکه اسراف اين است که شخص لباس ميهماني و رسمي را لباس کار و عادي خود قرار دهد.»(11)
و باز حضرت(ع) در کلامي ديگر، حد اسراف را چنين بيان فرمود:«همانا اسراف در جائي است که مال و دارائي تلف گردد و به بدن ضرر وارد شود.(12) بنابراين شرايط و موقعيت افراد در زمان ها و مکان هاي مختلف متفاوت است و نمي شود براي همه ي افراد يا اعصار و امصار، حکمي يک سان صادر کرد. هم چنين ريخت و پاش نداشتن به معناي بي توجهي به امور مادي و بي نظمي و بي نظافتي نيست بلکه مقصود استفاده ي بهينه و معقول و معتدل در وادي مصرف است. به عنوان نمونه دختر حضرت امام درباره ي مادر خود، همسر مکرمه ي امام مي گويد:
«آن چنان که ما مي ديديم، ايشان خوب مي خريدند و خوب مي پوشيدند اما نه زياد مي خريدند و نه گران مي خريدند. آن چه را مي خريدند خوب نگه مي داشتند، نه اينکه زياد بخرند و هر روز يک جور بپوشند. اصولاً اهل بريز و بپاش نبودند با آن که ره آورد، فراوان داشتند اما استفاده از آن ها را با نظم و ترتيب انجام مي دادند.»(13)
در نقلي ديگر از نوه ي بانوي انقلاب در مورد ايشان مي خوانيم:
«در يک سفري که به تهران داشتند- حدود سه سال قبل از انقلاب - همراه خانم براي خريد کفش رفته بودم، خوب به خاطر دارم ايشان گفتند :«کفشي مي خواهم که هم بتوانم در عروسي بستگانم در شهر تهران- که همگي بسيارخوش پوش هستند- بپوشم و هم هنگامي که به کفش داري نجف مي دهم مناسب باشد.» من خنديدم و گفتم: «خانم جمع کردن اين دو خصوصيت در يک کفش امکان پذير نيست دو کفش بخريد.» لکن ايشان بالاخره کفش ساده و در عين حال کفشي را پيدا کردند و خريدند و قانع به خريد دو کفش نشدند.»(14)
3- مصرف مقتصدانه و اعتدالي، اين نوع مصرف همان مصرف مبتني بر اصل «تقدير در معيشت» است که انسان مؤمن با نگاه ابزاري به دنيا و امکانات آن و لزوم برطرف کردن نيازهاي متنوع مادي، هدف اصلي خويش را تحصيل سعادت و فراهم کردن آخرتي تؤام با برخورداري از نعمات بي زوال الهي، قرار مي دهد.
در واقع، حقيقت «تقدير در معيشت» که اين همه در تعاليم اسلامي بر آن تأکيد شده است، جاي گزين کردن مصرف خسيسانه يا مصرفانه، با مصرف معتدلانه است تا با استفاده ي صحيح از نعمات الهي، چرخ هاي سالم و فراگير در ابعاد توليد، توزيع و مصرف به وجود آيد.
اگر نيل به درجات عالي کمال با سه چيز به دست مي آيد که يکي از آن ها«حسن تقدير در معيشت»است و اگر اندازه نگه داشتن، خود نيمي از زندگي است و اگر امام سجاد (ع) در ـ صحيفه ي سجاديه» از خداوند تقاضا مي کند که برنامه ريزي و اندازه گيري خوب و نيکو را به آن حضرت بياموزد؛ و... نبايد تصور مبالغه در اين تعابير و سخنان به ذهن برسد. اين گونه رفتار اقتصادي در زندگي، خود حاکي از فکر و شناختي است که مؤمن واقعي به دنيا و آخرت و انساني که مسافر آخرت است، دارد. او مي داند که نبايد همه ي سرمايه ي وجودي خود را براي دو روزه دنيا هزينه کند. مي داند که دنيا، تنها وسيله ي حفظ نفس و بقاء نسل و ابزار تفريح و انبساط خاطر آدمي است و نه بيش. بايد تلاش کرد که نعمات خداوند هر چه عمومي تر گردد و به دست همگان برسد و بخل و اسراف هر دو، آفت و انحراف اين راه است و اين انديشه و روحيه و رفتار و منش، يعني «پيوند اقتصاد با اخلاق». يعني در رفتار افراد با ايمان و مسلمانان واقعي و نيز در جوامع اسلامي، باورها و سجاياي اخلاقي در رفتار اقتصادي ايشان نمود پيدا مي کند و دو عنصر«ماده»و «معنا» در تعاملي معقول و متعادل بر زندگي آن ها اثر مي گذارد.
به عبارتي ديگر، پايبندي شخص با ايماني که بنا دارد به اقتضاي ايمان خويش زندگي کند، منجر به روحيه ي قناعت و مناعت طبع و توفيق «حسن تقدير در معيشت» مي شود و چنين روحيه اي او را به سمت مال اندوزي نمي کشاند . بر عکس، اگر کسي تمام سعي و کوشش افراد جامعه در جمع اموال و ثروت اندوختن باشد، چنين روحيه اي جامعه را دچار شکاف طبقاتي و آسيب ديدن زمينه هاي عدالت اجتماعي مي کند و علاوه بر اين نمود ظاهري، باطن و روحيه و اخلاق مردم را نيز تباه مي سازد.
نکته ي ديگري که در پرتو اين اصل اقتصادي - اخلاقي حائز اهميت و شايسته ي تأمل است اين است که طبيعت انساني و فطرت الهي، بر اعتدال و گرايش به ميانه روي پايه ريزي شده است، به گونه اي که افراط و تفريط به حال او ضرر دارند. تأکيد بر اصل تقدير در معيشت، نتيجه اش اين است که شرايط بيروني زندگي با واقعيت وجودي انسان هم آهنگ مي شود و زندگي انساني از استحکام مادي و معنوي بهره مند خواهد شد.
رعايت اين اصل تا آن جا اهميت دارد که قوام زندگي انسان جز با رعايت اصل ميانه روي و «حسن تقدير در معيشت» حاصل نمي شود و در واقع مال اندوزي و بيش از حد مصرف کردن، منجر به سقوط و تباهي مي شود.
1- بر مبناي اين اصل، هر گونه بي جا مصرف کردن، از زندگي اهل ايمان رخت بر خواهد بست؛ چه اسراف و زياده روي کردن باشد و چه ضايع کردن و هدر دادن نعمت. که اين شامل مصرف در جاهاي غير ضروري يا غير متناسب مي شود.
2- اگر اين اصل مبناي زندگي قرار گيرد، از توليد کالاهاي تفنني و غير ضروري خودداري مي شود. در مرحله ي توزيع نيز در مراعات اين اصل، بهره مندي عمومي را در پي خواهد داشت و رفاه مبتني بر کفاف، همراه با روحيه ي قناعت، فراگير و عمومي خواهد شد.
3- گرچه از اين اصل با توجه با احاديثي که تأکيد بر رعايت آن در زندگي دارند، آموزه هاي اخلاقي برداشت شده است ولي از آن جائي که دو طرف افراط و تفريط اصل تقدير در معيشت، اسراف و ريخت و پاش و اقتار و تنگ گرفتن در زندگي است و حرمت اسراف و ممنوع بودن اقتار حکمي فقهي است، نبايد به اين اصل تنها از زاويه ي امري اخلاقي نگريست که پشتوانه ي اجرائي و عملي ندارد، بلکه از آنجا که در احاديث رسيده از معصومين، يکي از ارکان سه گانه ي کمال دين برشمرده شده است، خود حکمي از احکام است. به بيان ديگر وقتي اسراف حرام شد و اقتار هم ممنوع، حد وسط آنها و نتيجه ي اين دو حکم همان اصل مذکورخواهد بود.
اميد است با رعايت اين اصل در معيشت و اقتصاد افراد و خانواده ها و نيز در سطح جامعه، زندگي مطلوب اسلامي براي همگان حاصل شود.
/ج
چنانکه اميرالمؤمنين علي (ع) به فرزند عزيزش مي فرمايد:
«يا بني اني اخاف عليک الفقر، فاستعذ بالله منه، فان الفقر منقضة للدين مدهشتة للعقل، داعية للمقت.»- عزيزم من بر تو از تنگ دستي مي ترسم، پس، از آن به خدا پناه ببر که تنگدستي مايه ي کاستي دين و سرگرداني خرد و برانگيزاننده ي دشمني است.
متفکر شهيد، آيت الله مطهري(قدس سره) در تبيين اين کلام نوراني مي گويد: «فقر موجب نقصان دين است يعني چه؟ يعني فقر گناه است؟ نه فقر گناه نيست، اما فقر آدمي را که ايمان قوي نداشته باشد، زود وادار به گناه مي کند. بسياري از گناهان هست که از فقر و احتياج ناشي مي گردد. فقر روح را عاصي و عزيمت را ضعيف ... مي کند. عقل و فکر در اثر احتياج و فقر و نبودن وسايل زندگي، تعادل خود را از دست مي دهند و انسان ديگر نمي تواند خوب در قضايا فکر بکند. همان طوري که مصيبت ها توليد پريشاني فکر و خيال مي کند، فقر نيز همين طور است.»(1)
در مذهب فقر و تنگدستي فراواني از معصومين (ع) در دست است که از ملاحظه ي مجموع آن ها فهميده مي شود که فقر و نداري امر مذمومي است و مؤمنين و نيز جوامع با ايمان، بايستي براي از ميان بردن آن بکوشند. در دعاهاي رسيده از ائمه ي طاهرين(ع) از درگاه حق تعالي فراوان درخواست زندگي متعادل شده تا بتوانند او را بندگي نمايند؛ زندگي متعادل شده تا بتوانند او را بندگي نمايند؛ زندگي بدون ريخت و پاش و به دور از فقر و تنگدستي(2). اين خود ناشي از نگاه قرآن و عترت به «دنيا» و حيات اين جهاني است.
اقتصاد هدف دار
اسلام مال و دارائي را «مال الله» مي داند.(سوره ي نور/23) و انسان را امانت داري مي شمارد که به صورت عاريه و به عنوان خليفه ي خدا، مال الهي را در دست مي گيرد (سوره ي حديد/7). به همين دليل آيات و احاديث فراواني در باب انفاق و شرايط و آداب آن وارد شده و سيره ي پيشوايان ديني سرمايه ي ارزنده اي در اين زمينه است.
از سوي ديگر، اسلام به کار و تلاش ارزش فراوان داده و به سوي آن ترغيب کرده است. (سوره ي هود/61) و پيامبر اکرم (ع) دستور فرموده است: «کلوا من کدِّ ايديکم». از حاصل زحمت بازويتان بخوريد؛ ارتزاق از کد يمين و عرق جبين.
فرهنگ مصرف
اصل «تقدير »يا يپوند اقتصاد با اخلاق
پيامد چنين وضعيتي، بازماندن هر دو گروه از نيل به کمالاتي است که آفريدگار حکيم خواسته و امکانات و سرمايه هاي اوليه ي آن را در اختيار قرار داده است. يعني هم ثروت اندوزي مانع کمال انسان و عقب ماندگي انسانيت است و هم فقر و نداري، انسان ها را از پيمودن طريق بندگي و کنش خدا پسندانه باز مي دارد. و چه مال اندزوي و چه فقر و تنگ دستي، هر دو مانعي بزرگ و عقبه اي سهمگين در جاده ي کمال معنوي هستند.
پس از توضيح اصل بنيادين ياد شده، به مسئله ي مهم «تقدير» در معيشت و «اعتدال» داشتن و «اندازه» نگه داشتن در زندگي پرداخته مي شود علاوه بر آيات قرآن که به پيامبر (ص) و مؤمنين دستور ميانه روي و دوري از افراط و تفريط در مسائل مالي و معيشتي را مي دهد، احاديث و روايات فراواني از معصومين در زمينه «تقدير در معيشت» وارد شده است. نخست سخنان گهربار و درس آموز پيامبر اکرم(ص) و اهل بيت گرامي او را نقل مي کنم و آن گاه به تحليل و بررسي و سپس نتيجه گيري مي پردازيم.
1- «التقدير نصف المعيشه»(3)؛ از پيامبر اکرم (ص) و علي (ع):
اندازه نگه داشتن و[برنامه ريزي] نيمي از زندگي است.
2-«و علمني حسن التقدير»(4) از امام سجاد (ع)
خدايا اندازه نگه داشتن [و برنامه ريزي] خوب در زندگي را به من بياموز؛
3-«الکمال کل الکمال؛ التفقه في الدين و البصر علي النابئه و تقدير المعيشه»(5)؛ از امام باقر (ع)
کامل ترين مرتبه ي کمال انساني به اين است که شخص دانا به حقايق دين گردد و بر ناگواري بردبار و شکيبا باشد و در زندگي برنامه و اندازه داشته باشد؛
4-«و لا يصلح المؤمن الا علي ثلاث خصال؛ التفق في الدين و حسن التقدير في المعيشه و الصبر علي النائبه»(6) از امام صادق (ع)
کار مؤمن اصلاح نمي شود مگر با داشتن سه ويژگي : دين شناسي و دانائي نسبت به مسائل و حقايق ديني، برنامه ريزي نيکو و اندازه نگه داشتن در زندگي و بردباري و خويشتن داري در سختي ها و ناگواري ها؛
آن چه از سخنان پيامبر اکرم(ص) و اميرالمؤمنين (ع) و امامان معصوم (ع) نقل شده، تنها اندکي از بسيار بوده است و چون احاديث موجود در اين موضوع پر تعداد و از نظر دلالت و مفاد، واضح و روشن است، از بررسي سندي آن ها بي نيازيم. حتي مي شود روايات مربوط به اين موضوع را داراي «تواتر اجمالي » و «تواتر معنوي » دانست. علاوه بر اين که روح اين آموزه ي حديثي، ريشه ي قرآني دارد و نيز با درک عقلاني بشر و هدايت پيامبر باطن، همسوئي آشکاري دارد.
چنانکه گذشت، مجموعه ي تعاليم و آورده هاي پيامبران و کامل ترين آن ها که آورده ي رسول خاتم محمد مصطفي (ص) است، منظومه اي متشکل از عقائد، اخلاق و احکام است که ناظر به همه ي ابعاد وجودي انسان و جلوه هاي گوناگون زندگي فردي، اجتماعي، مادي و معنوي او است. بر همين اساس، در پرداختن و بهره گرفتن از تعاليم اسلامي، بايد از نگرش جزيره اي و تک بعدي، جداً دوري جست و به جاي آن، نگاه تلفيقي و تجميعي داشت. مبتني بر همين نگرش، اگر اقتصاد اسلامي و احکام و مقررات مالي از اخلاق فاصله بگيرد، سرد و سخت و شکننده خواهد شد، در حالي که واقعيت آموزه هاي اسلامي نه تنها بي ارتباط با يکديگر نيستند، بلکه اعتقادات و احکام و در هم تنيدگي محسوس و ويژه اي دارند که نبايد از آن غافل بود.
مسئله ي «تقدير در معيشت» يکي از مصاديق و جلوه هاي روشن پيوند «اقتصاد و اخلاق » است. مسئله و اصل «اندازه نگه داشتن» و برنامه ريزي نيکو در زندگي، از مهم ترين آموزه هاي تربيتي اسلام است که فرهنگ مصرف را در زندگي مسلمانان سامان مي دهد و موجب رشد روح انضباط مالي و معيشتي در افراد مي شود و «اخلاق اقتصادي»يا «اقتصاد اخلاق محور» را در ميان افراد جامعه، عمومي مي سازد.
اگر اصل تقدير در معيشت و اعتدال در زندگي در ميان افراد و اجتماع عمومي گردد و فرهنگ مصرف معتدلانه ي- به دور از اسراف و خساست- برقرار شود و نگاه اقتصادي شهروندان مسلمان در مورد استفاده و مصرف به قدر کفاف باشد، نتيجه ي آن رفاه و آسايش فردي و نيز امنيت فردي و اجتماعي و در همان حال غنا و بي نيازي اقتصادي افراد و اجتماع اسلامي مي شود. در حالي که اگر فرهنگ مصرف، بر خلاف اين آموزه ي اسلامي باشد، پيامد آن ورشکستگي مالي فرد و فقر و نداري جامعه خواهد بود. اين همان سخن حکمت آميزي است که اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «من لم يحسن الاقتصاد اهلکه الاسراف»(7)
کسي که ميانه روي و اعتدال نيکوئي نداشته باشد، اسراف و زياده روي او را نابود مي کند؛
معناي تقدير در معيشت
1- مصرف خسيسانه و سخت گيرانه ي شخص بر خود و افراد تحت تکفل خود که ناشي از عوامل و ملاحظاتي است.1. ناشي از بخل.2. ترس از فقر و تنگدستي در روزهاي آتي زندگي است که اين نگراني ها بي مورد است.
بر اساس آموزه هاي اسلامي بخل صفتي زشت و مذموم است . اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد: «البخل بالموجود سوء الظن بالمعبود؛»(8)
بخل ورزيدن و خست در داشته هاي موجود، بدبيني به خداوند است! و رسول اکرم(ص) مي فرمايد: «اقل الناس راحة البخيل»(9)
شخص بخيل کم ترين راحتي را در زندگي دارد! بخل ورزيدن از لحاظ روحي و معنوي بدبيني به خداوند است و از نظر مادي باعث کم شدن رفاه و راحتي مي شود و به لحاظ اجتماعي تنها ماندن بخيل را در پي دارد. امام علي (ع) فرمود:«ليس لبخيل حبيب؛»(10)
شخص بخيل هيچ دوست و رفيقي ندارد!
2- مصرف مسرفانه و فراتر از حد نياز طبيعي، در نيازمندي هاي زندگي از خوراک و پوشاک و تفريحات و ديگر عرصه هاي مصرف. اين گونه مصرف کردن، هزينه کردن توان خود براي هيچ است! همان طور که قبلاً گفته شد انسان فقط براي زندگي مادي، آفريده نشده است بلکه زندگي مادي تنها بعدي از ابعاد وجودي انسان است و بسيار غيرعاقلانه است که سرمايه ي وجودي بي نظير خود را براي مصارف روزمره آن هم به شکل مسرفانه استفاده کنيم. البته بايد در فهم اسراف دقت داشت.
امام صادق(ع) در پاسخ يکي از اصحاب که از جواز داشتن لباس هاي متعدد براي مؤمن پرسيده بود اصل داشتن لباس هاي متعدد[و طبعاً مورد نياز] را ناشايست ندانست و صريحاً فرمود:«اين ويژگي اسراف شمرده نمي شود بلکه اسراف اين است که شخص لباس ميهماني و رسمي را لباس کار و عادي خود قرار دهد.»(11)
و باز حضرت(ع) در کلامي ديگر، حد اسراف را چنين بيان فرمود:«همانا اسراف در جائي است که مال و دارائي تلف گردد و به بدن ضرر وارد شود.(12) بنابراين شرايط و موقعيت افراد در زمان ها و مکان هاي مختلف متفاوت است و نمي شود براي همه ي افراد يا اعصار و امصار، حکمي يک سان صادر کرد. هم چنين ريخت و پاش نداشتن به معناي بي توجهي به امور مادي و بي نظمي و بي نظافتي نيست بلکه مقصود استفاده ي بهينه و معقول و معتدل در وادي مصرف است. به عنوان نمونه دختر حضرت امام درباره ي مادر خود، همسر مکرمه ي امام مي گويد:
«آن چنان که ما مي ديديم، ايشان خوب مي خريدند و خوب مي پوشيدند اما نه زياد مي خريدند و نه گران مي خريدند. آن چه را مي خريدند خوب نگه مي داشتند، نه اينکه زياد بخرند و هر روز يک جور بپوشند. اصولاً اهل بريز و بپاش نبودند با آن که ره آورد، فراوان داشتند اما استفاده از آن ها را با نظم و ترتيب انجام مي دادند.»(13)
در نقلي ديگر از نوه ي بانوي انقلاب در مورد ايشان مي خوانيم:
«در يک سفري که به تهران داشتند- حدود سه سال قبل از انقلاب - همراه خانم براي خريد کفش رفته بودم، خوب به خاطر دارم ايشان گفتند :«کفشي مي خواهم که هم بتوانم در عروسي بستگانم در شهر تهران- که همگي بسيارخوش پوش هستند- بپوشم و هم هنگامي که به کفش داري نجف مي دهم مناسب باشد.» من خنديدم و گفتم: «خانم جمع کردن اين دو خصوصيت در يک کفش امکان پذير نيست دو کفش بخريد.» لکن ايشان بالاخره کفش ساده و در عين حال کفشي را پيدا کردند و خريدند و قانع به خريد دو کفش نشدند.»(14)
3- مصرف مقتصدانه و اعتدالي، اين نوع مصرف همان مصرف مبتني بر اصل «تقدير در معيشت» است که انسان مؤمن با نگاه ابزاري به دنيا و امکانات آن و لزوم برطرف کردن نيازهاي متنوع مادي، هدف اصلي خويش را تحصيل سعادت و فراهم کردن آخرتي تؤام با برخورداري از نعمات بي زوال الهي، قرار مي دهد.
در واقع، حقيقت «تقدير در معيشت» که اين همه در تعاليم اسلامي بر آن تأکيد شده است، جاي گزين کردن مصرف خسيسانه يا مصرفانه، با مصرف معتدلانه است تا با استفاده ي صحيح از نعمات الهي، چرخ هاي سالم و فراگير در ابعاد توليد، توزيع و مصرف به وجود آيد.
اگر نيل به درجات عالي کمال با سه چيز به دست مي آيد که يکي از آن ها«حسن تقدير در معيشت»است و اگر اندازه نگه داشتن، خود نيمي از زندگي است و اگر امام سجاد (ع) در ـ صحيفه ي سجاديه» از خداوند تقاضا مي کند که برنامه ريزي و اندازه گيري خوب و نيکو را به آن حضرت بياموزد؛ و... نبايد تصور مبالغه در اين تعابير و سخنان به ذهن برسد. اين گونه رفتار اقتصادي در زندگي، خود حاکي از فکر و شناختي است که مؤمن واقعي به دنيا و آخرت و انساني که مسافر آخرت است، دارد. او مي داند که نبايد همه ي سرمايه ي وجودي خود را براي دو روزه دنيا هزينه کند. مي داند که دنيا، تنها وسيله ي حفظ نفس و بقاء نسل و ابزار تفريح و انبساط خاطر آدمي است و نه بيش. بايد تلاش کرد که نعمات خداوند هر چه عمومي تر گردد و به دست همگان برسد و بخل و اسراف هر دو، آفت و انحراف اين راه است و اين انديشه و روحيه و رفتار و منش، يعني «پيوند اقتصاد با اخلاق». يعني در رفتار افراد با ايمان و مسلمانان واقعي و نيز در جوامع اسلامي، باورها و سجاياي اخلاقي در رفتار اقتصادي ايشان نمود پيدا مي کند و دو عنصر«ماده»و «معنا» در تعاملي معقول و متعادل بر زندگي آن ها اثر مي گذارد.
به عبارتي ديگر، پايبندي شخص با ايماني که بنا دارد به اقتضاي ايمان خويش زندگي کند، منجر به روحيه ي قناعت و مناعت طبع و توفيق «حسن تقدير در معيشت» مي شود و چنين روحيه اي او را به سمت مال اندوزي نمي کشاند . بر عکس، اگر کسي تمام سعي و کوشش افراد جامعه در جمع اموال و ثروت اندوختن باشد، چنين روحيه اي جامعه را دچار شکاف طبقاتي و آسيب ديدن زمينه هاي عدالت اجتماعي مي کند و علاوه بر اين نمود ظاهري، باطن و روحيه و اخلاق مردم را نيز تباه مي سازد.
نکته ي ديگري که در پرتو اين اصل اقتصادي - اخلاقي حائز اهميت و شايسته ي تأمل است اين است که طبيعت انساني و فطرت الهي، بر اعتدال و گرايش به ميانه روي پايه ريزي شده است، به گونه اي که افراط و تفريط به حال او ضرر دارند. تأکيد بر اصل تقدير در معيشت، نتيجه اش اين است که شرايط بيروني زندگي با واقعيت وجودي انسان هم آهنگ مي شود و زندگي انساني از استحکام مادي و معنوي بهره مند خواهد شد.
رعايت اين اصل تا آن جا اهميت دارد که قوام زندگي انسان جز با رعايت اصل ميانه روي و «حسن تقدير در معيشت» حاصل نمي شود و در واقع مال اندوزي و بيش از حد مصرف کردن، منجر به سقوط و تباهي مي شود.
نکاتي چند
1- بر مبناي اين اصل، هر گونه بي جا مصرف کردن، از زندگي اهل ايمان رخت بر خواهد بست؛ چه اسراف و زياده روي کردن باشد و چه ضايع کردن و هدر دادن نعمت. که اين شامل مصرف در جاهاي غير ضروري يا غير متناسب مي شود.
2- اگر اين اصل مبناي زندگي قرار گيرد، از توليد کالاهاي تفنني و غير ضروري خودداري مي شود. در مرحله ي توزيع نيز در مراعات اين اصل، بهره مندي عمومي را در پي خواهد داشت و رفاه مبتني بر کفاف، همراه با روحيه ي قناعت، فراگير و عمومي خواهد شد.
3- گرچه از اين اصل با توجه با احاديثي که تأکيد بر رعايت آن در زندگي دارند، آموزه هاي اخلاقي برداشت شده است ولي از آن جائي که دو طرف افراط و تفريط اصل تقدير در معيشت، اسراف و ريخت و پاش و اقتار و تنگ گرفتن در زندگي است و حرمت اسراف و ممنوع بودن اقتار حکمي فقهي است، نبايد به اين اصل تنها از زاويه ي امري اخلاقي نگريست که پشتوانه ي اجرائي و عملي ندارد، بلکه از آنجا که در احاديث رسيده از معصومين، يکي از ارکان سه گانه ي کمال دين برشمرده شده است، خود حکمي از احکام است. به بيان ديگر وقتي اسراف حرام شد و اقتار هم ممنوع، حد وسط آنها و نتيجه ي اين دو حکم همان اصل مذکورخواهد بود.
اميد است با رعايت اين اصل در معيشت و اقتصاد افراد و خانواده ها و نيز در سطح جامعه، زندگي مطلوب اسلامي براي همگان حاصل شود.
پي نوشت ها :
1- بيست گفتار، ص111.
2- مراجعه شود به بحارالانوار، ج9،ص11،و جح97،ص379.
3- الحياه ، ج4، ص256.
4- صحيفه سجاديه، دعاي 30.
5- تحف العقول، ص213.
6- همان، ص263.
7- غررالحکم،ص274.
8- همان، ص7473.
9- بحارالانوار، ج73،ص30،ح2.
10- غررالحکم، ص7473.
11- بحار الانوار، ج79،ص2317،ح1.
12- همان، ج75، ص303.
13- قدس ايران(يادمان زندگي و خدمات همسر امام خميني )،ص114.
14. همان، ص155.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}